دوباره فصل برداشت چای و جبههگیریهای کارخانجات و دولتمردان آغاز شده است و این راهی است که این سالها زیانش تنها به تولیدکننده آن ـ که چایکار تهیدست است ـ رسیده است؛ چون آنچه به روز میپلاسد، چای است نه کارخانه!
این روزها با آغاز فصل برداشت برگ سبز چای، این محصول استراتژیک که روزگاری به مشقت و رنج فراوان به واسطه انسانی دلسوز و شیفته رشد و توسعه ایران در عصایی قاچاق و به کشاورزان گیلان زمین سپرده شد و به این واسطه نام کاشفالسلطنه بر تارک مرکز چای ایران درخشیدن گرفت و برگی از تاریخ ایران را به روی خود گشود، میرود تا همچون سالیان گذشته با چالشهای خود دست و پا بزند.
هرچند که هر دولتی با روی کار آمدن، وعدههای بسیاری برای برونرفت مشکلات صنعت چای ارائه و پس از سرگرم شدن به امور مختلف، آنچه به انجامی خوش نمینشیند، وعدههای داده شده به چایکاران و کارخانهداران صنعت چای است؛ اما هنوز بسیاری به این وعدهها دل خوش کردهاند و راهی جز باور آنچه گفته میشود ندارند، زیرا راهی جز این نیست و میبایست برای رفع نیازهای زندگی و چرخش چرخ زندگی در این باورها امیدوار بمانند.
با مروری به سیاستهای متناقض و درهم تنیده این سالها درخصوص صنعت چای به خوبی میتوان به یک واقعیت دست یافت که نبود نظرات کارشناسی و آمیختگی سیاستگذاریها با منافع سیاسی به عنوان چالشی جدی بر سر برونرفت از مشکلات چای است. زیرا با توجه به تولید 30 هزار تنی چای داخلی در کنار مصرف یکصد هزار تنی آن در کشور، این رقم تولیدی چیزی نیست که نتوان برای آن برنامهریزی و تولیدکنندگان و صاحبان مشاغل در این زمینه را از دل مشغولیها رهایی داد.
در کنار نیاز مصرف داخلی و تولیدات موجود، آنچه بیش از همه مهم است، برنامهریزی برای واردات برحسب نیاز داخلی است که متأسفانه در این زمینه به دلیل نبود سیاستهای کنترلی شاهد هجوم واردات بیرویه چای خارجی که شاید با بسیاری از ذائقههای ایرانی هم سازگاری نداشته و بر نوع سلامت آنها هم مهر تأیید نخورده باشد، از دروازههای رسمی و غیررسمی کشور هستیم که این رقم گاهی به بیش از دو برابر نیاز مصرف کشور میرسد.
سئوالی که باید هماینک پرسید، اینکه چرا هیچ اراده راسخی برای برونرفت صنعت چای کشور از مشکلات و چالشهای آن وجود ندارد و تا کی باید با برنامهریزیهای مقطعی، فرصتهای توسعه و اشتغال کشور را در این بخش به نابودی کشاند.
اینک بهرغم فریادهای بسیار دلسوزان صنعت چای در استان که نمونههای آن را میتوان در خطبههای نماز جمعه رشت بارها و بارها شنید، هنوز شاهد راهکارهای ناکارآمد برای تصمیمسازیها درخصوص چای هستیم و این معضل هر سال در آستانه فصل برداشت موجب وارد شدن استرس و فشارهای روحی و روانی و همچنین اقتصادی به صاحبان این حرفه، بهویژه کشاورزان چایکار است.
اکنون در کنار سیاستهای متناقض درخصوص صنعت چای و همچنین فشارهای مختلف وارده به دستاندرکاران این صنعت که از رهاسازی باغات چای تا تعطیلی کارخانجات ادامه دارد، دیگر نمیتوان امیدوار به عطر چایی بود که روزگاری مشام و ذائقه ایرانی را متأثر از خود میکرد، بلکه از این مرده بوی کافور برخواهد آمد.
• مدیرمسئول روزنامه معین